آسیای غربیامنیتامنیت منطقه‌ایجمهوری اسلامی ایرانمنطقه‌اییادداشت راهبردی

چالش‌های سیاست خارجی عربستان و دلایل تغییر آن

در سال­‌های پایانی دولت دهم، تنش در روابط ایران و عربستان به دلایل مختلف امنیتی، فرهنگی، اقتصادی و غیره به بالاترین سطح خود رسیده بود. با وجود این، پس از انتخابات سال ۱۳۹۲ و روی کار آمدن دولت یازدهم بسیاری از کارشناسان و تحلیل‌گران نوید تنش­‌زدایی و بهبود نسبی روابط دو کشور را می­‌دادند، اما روند وقوع تحولات مانند واقعه فاجعه منا در مهر ۱۳۹۴ باعث شد تا علاوه بر این که شاهد تحول مثبتی در روابط دو کشور نباشیم، بلکه پس از اعدام روحانی ارشد شیعه، شیخ نمر توسط مقامات سعودی و متعاقب آن حمله به سفارت و کنسولگری آن کشور در تهران و مشهد شاهد قطع روابط دیپلماتیک دو کشور در دی ماه ۱۳۹۴ بودیم.

مذاکرات سازمان حج و زیارت ایران با مسئولان سعودی به دلیل کارشکنی عربستان به نتیجه نرسید و در نهایت حج عمره سال ۱۳۹۵ لغو گردید و اختلافات ایران و عربستان در سطوح ملی و منطقه‌ای ادامه یافت. در این‌ سال‌ها به سرعت مسایل و موضوعات منطقه‌ای از جمله تحولات سوریه و یمن به موانع مهم توسعه روابط دو کشور تبدیل شدند. این موضوع به وضوح در تلاش­ و نفوذ عربستان در گنجاندن مفاد ضدایرانی (متهم نمودن دخالت ایران در امور داخلی کشورهای همسایه) در بیانیه اختتامیه اجلاس سیزدهم سازمان همکاری اسلامی که در فروردین ۱۳۹۵ در استانبول برگزار شد دیده می­شد.

بر این اساس سطح تنش در روابط دو کشور و دامن زدن به آن از سوی عربستان به گونه­‌ای پیش رفت که مقامات سعودی حتی درخواست­‌ها و پیشنهادهای دولت روحانی را مبنی بر همکاری و تلاش برای حل مشترک مسائل و برقرای صلح و ثبات منطقه­‌ای را نادیده گرفتند و در مقابل به سیاست­‌های تهاجمی خود برای انزوای بیشتر ایران شدت بخشیدند.

با این اوصاف، با گذشت بیست و یک ماه از قطع روابط دو کشور، عربستان که از آمریکا خواسته بود تا به ایران حمله و سر این مار افعی را قطع کند، اکنون به طور غیر رسمی و از طریق کویت و عمان خواستار عادی‌­سازی روابط با ایران شده است و در این راستا، حتی رسانه‌­های آن کشور از تبلیغ و فعالیت منفی و مخرب علیه ایران و شیعه باز داشته شده است. با نادیده گرفتن این موارد، باز بسترسازی و همکاری عربستان در ورود حجاج ایرانی و مستقرشدن تعدادی از کارشناسان بخش کنسولی وزارت خارجه ایران در شهرهای مختلف آن کشور به صورت موقت، تفاهم دو کشور به منظور تبادل دیپلمات برای بازدید از سفارت­خانه و کنسولگری­شان و دیدار دوستانه وزرای خارجه دو کشور در حاشیه اجلاس منطقه­‌ای در ترکیه نیز از تحولات أخیر در روابط دو کشور است که همه این­ها حاکی از عقب­‌نشینی عربستان از پیگیری و اعمال سیاست­های تهاجمی پیشین می­‌باشد.

اکنون پرسش این است که چه عواملی در تغییر راهبردهای عربستان در قبال ایران نقش داشته‌­اند؟ و این موضوع می­‌تواند چه پیامدهایی برای منطقه و ایران باشته باشد؟ در راستای پاسخ به این پرسش، نخست به مهم­ترین دلایل تغییر راهبردهای عربستان می­پردازیم. سپس پیامدهای آن را برای منطقه و به ویژه جمهوری اسلامی ایران تشریح می­‌کنیم.

دلایل تغییر راهبردهای عربستان

از ویژگی­ اصلی پدیده­‌هایی که با نوع انسانی سروکار دارند این است که به منظور تبیین آن­ها بر خلاف علوم طبیعی نمی‌­توان از یک علت سخن به میان آورد، اما این موضوع مانع از آن نیست که در تبیین رخدادها و پدیده­‌ها علل آن­ها را بر اساس میزان تأثیرگذاری اولویت­‌بندی نکنیم. به همین جهت، در ادامه مهم­ترین دلایل تغییر راهبردهای عربستان و عقب‌­نشینی از سیاست­‌های تهاجمی پیشین خود را به ترتیب اولویت و تأثیرگذاری می‌­توان در موارد زیر جستجو نمود:

  1. روند صعودی مشروعیت بین­المللی ایران در دوران پسابرجام: با آغاز ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد و درگیری با جامعه بین­‌المللی بر سر برنامه هسته­‌ای، مشروعیت بین­‌المللی ایران به تدریج کاهش پیدا کرد که این امر به انزوای ایران در سطح منطقه­‌ای و بین‌­المللی دامن زد. در این میان، وقوع تحولات بهار عربی بهترین فرصت را در اختیار عربستان قرار داد تا با استفاده از ابزارهای مختلف مناطق تحت نفوذ ایران را تحت تأثیر قرار دهد.سوریه یکی از این مناطقی بود که اهمیت استراتژیکی برای ایران داشت. بر این اساس عربستان فرصت را مغتنم شمرده و با تشدید سیاست­های تهاجمی به صورت آرمانی و بلندپروازانه، درصدد محو موازنه قوای سنتی در منطقه برآمد. هدف حداکثری عربستان در این مورد خارج کردن سوریه از حوزه نفوذ ایران و هدف حداقلی آن نیز سوق دادن ایران به صرف هزینه­‌های مالی، نظامی و سیاسی سنگین بود. ایجاد بسترهای تقابل ایران و غرب در سوریه، ایجاد جنگ شیعه و سنی، متهم کردن ایران به اقدامات تروریستی و حمایت از داعش در راستای سوق دادن آمریکا به رویارویی با ایران سازوکارهای عملی سیاست خارجی عربستان در سوریه به شمار می‌آیند. توافق ایران و گروه ۱+۵ روند امور و معادلات منطقه‌ای و جهانی را به نفع ایران و به ضرر عربستان تغییر داد. با شکل­‌گیری برجام مشروعیت بین­‌المللی ایران در سیر صعودی قرار گرفت. دعوت دولت قانونی و رسمی سوریه از جمهوری اسلامی ایران برای کمک به مبارزه با تروریسم، اقدامات ضدبشری مخالفان دولت، اقدامات منزجرکننده داعش در سراسر جهان موجب شدند که ادعای عربستان سعودی در خصوص نقش بی‌ثبات‌کننده ایران در منطقه متقاعدکننده نباشد. بعد از توافق هسته‌ای ایران به اجلاس بین‌المللی سوریه دعوت شد و نقش و اقدمات آن به عنوان بازیگری مشروع در سطح منطقه‌ای و در قالب مبارزه با تروریسم مفهو‌‌م­بندی شد. از طرفی، گشایش­های اقتصادی و آزاد شدن منابع مالی بلوکه شده ایران و همچنین همکاری‌های نظامی با سایر کشورها به صورت محدود، قدرت مانور ایران را افزایش داد.
  1. بی­اعتمادی و ناامیدی از سیاست­های مرکانتلیستی ترامپ: سیاست­‌های ترامپ بر محور سرمایه و از طریق آن بازگرداندن آمریکا به جایگاه واقعی خود در جهان است. این موضوع اهمیت اقتصاد ملی را نزد دولت جدید آمریکا نشان می­‌دهد. به عبارت دیگر، قدرت دولت برای ترامپ مهم است و نه موضوعی دیگر. زیرا، از نظر وی بازیابی کامل هژمونی آمریکا نیازمند دولتی قوی است. بنابراین، بر اساس سیاست­های مرکانتلیستی ترامپ منافع مطلق و نه نسبی در اولویت­های سیاست خارجی آمریکا قرار دارد. در این راستا، شعارهای انتخاباتی ترامپ در دوران انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده هنوز در ذهن بسیاری از افراد و به ویژه مقامات سعودی تازه و نو است. شعارهایی با این مضمون که عربستان برای ما گاوی شیرده است که از آن طلا و دلار می­‌دوشیم و هر وقت شیرش تمام شود آن را سر می بریم. اگرچه ترامپ مقصد اولین سفر خارجی خود را مهد وحی و اسلام قرار داد، اما مقامات سعودی به این امر واقف هستند که ترامپ متحد چندان قابل اعتمادی نیست و بیش از تأکید بر مناسبات استراتژیک بر منافع تجاری ملموس توجه دارد. به همین جهت، عربستان سعی دارد تا با تطمیع آمریکا مانند خرید تسلیحات نظامی پشتیبانی آمریکا را در شرایط و موقعیت­‌های خاص داشته باشد. این موضوع باعث شده است تا عربستان ایجاد ائتلاف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی را در دستور کار خود قرار دهد و روابط خود را با قدرت‌های بزرگ دیگر از نوبازتعریف کرده و به گسترش روابط با آن‌ها اقدام کند. مقاصد و مبدأ صادرات و واردات عربستان این موضوع را به وضوح نشان می‌دهد. به عنوان مثال میزان صادرات عربستان به آمریکا در سال ۲۰۰۰ در مجموع ۲۰ درصد از کل صادرات آن کشور را تشکیل می­داد، در حالی که بر اساس آخرین سنجش در سال ۲۰۱۵ مجموع صادرات به آن کشور به ۳/۱ درصد کاهش پیدا کرده است. در این زمینه ارتباط با روسیه و تلاش برای حل مسائل منطقه‌­ای در کنار گسترش مبادلات تجاری، بازرگانی و نظامی با آن کشور همگی در این قالب می‌گنجند. اگرچه مقامات سعودی معترفند که روسیه نیز نمی‌­تواند به عنوان متحدی استراتژیک برای آن­ها محسوب شود، اما با توجه به نفوذ و حضور روسیه در خاورمیانه، به منظور حل مسائل سوریه و یمن به عنوان متحدی اصلی در این زمینه‌­ها به آن توجه دارند. بر این اساس پس از سفر ولیعهد عربستان به روسیه و دعوت پوتین از ملک سلمان، پادشاه عربستان در ۱۲ مهر ۱۳۹۶ در سفری تاریخی وارد روسیه شد. همچنان که قابل پیش‌­بینی بود اوضاع سوریه در مرکز گفت­گوهای بلندپایه‌ترین مقام‌­های رسمی دو کشور قرار دارد. به عبارت دیگر، عربستان نسبت به آمریکا در حل معضل سوریه، برکناری بشار اسد و نجات عربستان از باتلاق­‌های فرو رفته در آن ناامید شده است و پس از نزدیک به هفت سال هزینه به دنبال راه‌حلی با همکاری روسیه و متحدان منطقه‌­ای آن است. امضای چهار پروتکل همکاری مشترک امنیتی، همکاری در جهت میزان تولید و تثبیت قیمت نفت و همکاری نظامی ۳/۵ میلیارد دلاری از نمونه­‌های بارز این تحولات است.
  1. نگرانی از تداوم تضعیف توان اقتصادی: کاهش ذخایر ارزی عربستان که تا قبل از کاهش قیمت نفت در سال ۱۳۹۳ بالغ بر بیش از ۷۳۰ میلیارد دلار اعلام شده بود، در خرداد ۱۳۹۶ توسط بانک مرکزی آن کشور ۴۹۳ میلیارد دلار اعلام شد. عده‌­ای بر این باورند که به همین جهت عربستان با کاهش تولید نفت به منظور افزایش قیمت در آذر ۱۳۹۵ در اوپک موافقت کرد. در این زمینه عربستان صادرات خود را تقریبا ۷۰۰ هزار بشکه در روز کاهش داد. از طرفی دیگر، اصلاحاتی در راستای وابستگی به نفت صورت پذیرفت که از مهم­ترین آن­ها می‌­توان به واگذاری بخشی از سهام بزرگترین کمپانی نفتی جهان یعنی آرامکو اشاره کرد. تنش‌­زایی در رابطه با ایران و تلاش برای ایجاد هژمونی منطقه­‌ای یکی از اصلی­ترین عواملی است که عربستان را با این وضعیت مواجه کرده است. با روی کار آمدن ملک سلمان سیاست­‌های تهاجمی عربستان علیه ایران شدت گرفت و این کشور حتی حاضر نشد با کاهش تولید نفت در راستای افزایش قیمت موافقت کند تا به زعم خود ایران را با چالش بزرگی مواجه کند. سیاست خردمندانه ایران در داخل و تأکید بر تنش‌زدایی در روابط خود با کشورهای منطقه‌ و جهان موجب شد  که عربستان در رسیدن به هدف خود ناکام بوده و در نهایت به توافق در قالب سازمان کشورهای صادرکننده نفت تن دردهد. تداوم درگیری عربستان در یمن با گروه­‌های حوثی­ و متحدین آن‌ باعث افزایش هزینه­‌های آن­ها شده است. مورد سوریه را نیز بایستی به این نمونه اضافه کنیم. اینگونه سیاست­‌های تهاجمی و راه‌انداختن جنگ‌های نیابتی در منطقه به منظور منزوی کردن ایران باعث شده است توان اقتصادی عربستان بیش از پیش تضعیف شود و فرسایشی شدن تحولات یمن و سوریه این روند را تشدید کرده است.
  1. فشارهای بین‌­المللی ناشی از دخالت نظامی در یمن: در ۶ فروردین ۱۳۹۴ عربستان با ائتلافی از کشورهای منطقه که رهبری آن را بر عهده داشت در عملیات «طوفان قاطعیت» و پس از آن «برگرداندن امید» حملات هوایی به یمن را شروع کرد. اما تا به امروز در نائل آمدن به هدف خود در شکست دادن ائتلاف حوثی­‌ها و صالحی­‌ها و بازگرداندن عبدربه منصور هادی به نتیجه نرسیده است. علاوه بر روند فرسایشی و هزینه‌­های بالای جنگ در یمن، فشارهای بین‌­المللی به منظور توقف کشتار غیرنظامیان و مسائل حقوق بشری نیز سیاست­‌های آن­ها را با مشکل مواجه کرده است. در این میان هلند یکی از کشورهایی است که تلاش‌­های بسیاری کرد تا تشکیل یک کمیته بین‌­المللی برای رسیدگی به ادعای جنایات جنگی در یمن را به تصویب شورای حقوق بشر برساند. اما موقعیت بین­‌المللی عربستان باعث شده است تا به طور رسمی اقدام خاصی صورت نگیرد. با وجود این، در سال­‌های گذشته فشارهایی از سوی اتحادیه اروپا و برخی سازمان­‌ها و نهادهای بین‌­المللی وارد شده است تا عربستان با توقف جنگ وارد مذاکره و گفت‌و­گو شود. در این میان تحریم تسلیحاتی غیرالزامی عربستان توسط اتحادیه اروپا از مهمترین آن­هاست.

پیامدهای تغییر راهبرد عربستان در قبال ایران

تغییر در تاکتیک­‌های سیاست خارجی کشورها نشان‌دهنده انعطاف و تطبیق‌­پذیری آن‌ها با شرایط و محیط منطقه‌­ای و بین­‌المللی است. به رغم بروز برخی علایم و نشانه‌های تغییر در سیاست عربستان در قبال جمهوری اسلامی ایران، راهبرد عربستان در منطقه با تغییراتی همچنان ادامه دارد. عربستان همچنان به عنوان بازیگری تأثیرگذار در شک‌ل­گیری در تحولات منطقه­ نقشی مهم دارد. این موضوع به وضوح در نفوذ عربستان در جامعه بین‌المللی و به ویژه تأثیرگذاری آن در قبال راهبردهای دهشتناکی که در خصوص کشتار غیرنظامیان و جنایات جنگی در یمن مرتکب شده است، دیده می‌­شود. بنابراین، تغییر محدود در راهبرد عربستان نباید جمهوری اسلامی ایران را به محاسبات استراتژیک اشتباه در قبال عربستان سوق دهد.

در این راستا ایران نیز این نکته را می­‌داند که در تحولات یمن عربستان اجماع منطقه‌­ای برای فعالیت‌­های خود علیه معارضین حکومت یمن را شکل داده است. به عبارت دیگر، یمن برای عربستان حکم سوریه برای ایران را دارد. بنابراین، این تصور که عربستان در تحولات یمن پس از صرف هزینه­‌ها مالی و جانی سنگین بدون رسیدن به اهداف خود عقب­‌نشینی کند دور از ذهن است.

به نظر می‌رسد عربستان تمایل دارد در سوریه و یمن با ایران و متحدان فرامنطقه­‌ای آن به توافق برسد. تا از این طریق از بدتر شدن اوضاع در منطقه جلوگیری و در بلندمدت وضعیت منطقه­‌ای را به پیش از تحولات بهار عربی بازگرداند. عربستان در ازای امنیت یمن و سرکوب شورشیان، حمایت و پشتیبانی خود از گروه­‌های معارض سوری را کنار بگذارد و حتی مذاکره برای قانع کردن آن­ها به منظور پذیرش نقش بشار اسد در آینده سیاسی سوریه را نیز شروع کرده است. این نوع معامله قدرت پس از توافق دو کشور در لبنان می‌­تواند مسیر سیاسی منطقه خاورمیانه را بازیابی کند و ثبات و صلح و آرامش را به ارمغان بیاورد و می‌­تواند همکاری آن­ها را در حوزه‌­های مختلف امنیتی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تسهیل کند.

نتیجه‌­گیری

مقامات سعودی پس از سقوط صدام و ابتر شدن ضلع سه­‌گانه موازنه سنتی قوا در منطقه به تکاپو افتادند تا در کسب هژمونی منطقه‌­ای پیشقدم باشند. مهم­ترین تغییراتی که باعث شد تا این استراتژی در اولویت­ سیاست­گذاران سعودی قرار گیرد، درگیری ایران با جامعه بین‌­المللی بر سر پرونده هسته‌­ای بود. به عبارت دیگر، با گذشت زمان و پیچیده‌­تر شدن پرونده هسته­‌ای ایران که به معضلی بین­‌المللی تبدیل شده بود، عربستان سعی کرد تا با استفاده از موقعیت رقیب سنتی خود را تضیف و در صورت امکان نابود کند که این موضوع از درخواست­های پادشاهان سعودی از آمریکا مبنی بر حمله به ایران به ویژه در سال ۲۰۰۷ کاملا مشهود است. بی‌­پاسخ ماندن سفرهای دیپلماتیک متعدد احمدی‌­نژاد در این سال­‌ها نیز مؤید این امر است.

در این میان وقوع تحولات بهار عربی بهترین فرصت را در اختیار عربستان قرار داد تا با دخالت در حیات خلوت ایران و یا حتی با دامن زدن به آن به ویژه در سوریه، زمینه را برای کسب هژمونی منطقه‌­ای فراهم کند. با کمی تسامح می­‌توان عنوان کرد سیاست­‌های تهاجمی عربستان در قبال ایران نیز همزمان با این تحولات کلید خورد. در این راستا یکی از موضوعاتی نیز که همواره محل اختلاف بین عربستان و آمریکا در دوران اوباما بود به همین موضوع بازمی‌گشت. زیرا، آمریکا چه در دوران اوباما و چه در حال حاضر موافق وجود قدرتی هژمون در منطقه نیست و خواستار موازنه قوای سنتی است که دلایل این موضوع مجالی دیگر می­‌طلبد. از طرفی، دلایل مخالفت عربستان با توافق ایران و گروه ۵+۱ و شکل­‌گیری برجام نیز به ویژه پس از روی کار آمدن روحانی به این موضوع بازمی­‌گردد.

با گذشت زمان و شکل­‌گیری برجام و همزمان با آن روند صعودی مشروعیت بین­‌المللی ایران و استفاده فرصت‌طلبانه دولت ترامپ از سیاست هژمونی‌جویی عربستان، در کنار هزینه‌­های مالی سنگین سیاست­ تهاجمی باعث شد راهبرد عربستان بیش از دستاورد هزینه سنگین داشته باشد. در این میان، نتایج و پیامدهای سیاست تهاجمی آن در یمن علاوه بر هزینه مالی موجب واکنش جامعه بین­‌المللی و خدشه‌دار شدن تصویر عربستان شد.

به طور کلی، عوامل فوق موجب شدند تا عربستان به فکر بازگشت به وضع سابق یعنی مرزهای قدرت خود در دوران قبل از وقوع بهار عربی باشد. نزدیکی به روسیه و همکاری با ایران در زمینه­‌هایی خاص، علائمی است که از سوی عربستان سعودی به جمهوری اسلامی ایران و جامعه بین‌­المللی مبنی بر عقب­‌نشینی از سیاست تهاجمی و کسب هژمونی­‌جویی نشان داده است؛ اما بازگشت به آن دوران نه در اختیار عربستان است و نه ممکن. تحولات در منطقه با سرعت زیاد در حال وقوع است. رفتار خرمندانه و همکاری واقع‌گرایانه می‌تواند مانع تشدید بحران‌های منطقه‌ای شده و از تحمیل هزینه‌های جدید جلوگیری نماید.

حامد مهربان- کارشناس مسائل عربستان

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا