آمریکاروسیهمنطقه‌اییادداشت راهبردی

بازی کرملین با کارت ترامپ

در جریان کارزار انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، به‏ کمک شعارهای سنت ‏شکنانه و شوک‏ آور دونالد ترامپ و البته به همت غول‏ های رسانه‏ ای موافق و مخالف وی، تصویری از او ایجاد شده است که مطلوب هیچ‏کس، اعم از دوستان، متحدان، رقبا و دشمنان آمریکا نیست. به همین دلیل، بعد از مشخص‏ شدن نتایج انتخابات، دنیا شوکه شد و به‏ رغم برخی تعارفات رسمی، اغلب دولت‌های جهان نگران سیاست‌های ترامپ هستند. نگران از اینکه آمریکای ترامپ با دنیا چه خواهد کرد و چه برخوردی با آن‏ها خواهد داشت. با وجود این، حداقل در یک جای دنیا، پیروزی ترامپ جشن گرفته شد و آنجا فدراسیون روسیه است. اما چرا روس‏ها از پیروزی ترامپ خوشحال هستند؟ آیا این خوشحالی، واقعی است؟ محاسبه یا محاسبات کرملین در این مورد بر چه اساسی استوار است؟ در برخورد اول، شاید این‏گونه تصور شود که چون ترامپ نسبت به کلینتون در مورد روسیه مواضع بسیار نرم‏تر و مصالحه‏ جویانه‏ تری اتخاذ کرده است، روس‏ ها طبیعتاً باید خوشحال باشند. ترامپ در جریان کارزار انتخاباتی خود گفت که در سوریه اولویت را به جنگ با داعش می‏ دهد و به‏ طور ضمنی از اقدامات روسیه و حکومت سوریه در کشتن افراد گروه داعش حمایت کرد.

وی در مورد اوکراین نیز موضع متفاوتی از رویکرد کنونی آمریکا گرفته و این‏گونه وانمود کرده است که اوکراین بیشتر مسئله اروپاست نه آمریکا. ترامپ همچنین به‏ گونه‏ای سخن گفته است که احتمال برداشتن تحریم‏ ها علیه روسیه در بحث اوکراین و نیز شناسایی کریمه به‏ عنوان بخشی از خاک روسیه از آن‏ برداشت شده است. او از شخصیت و رهبری پوتین نیز تعریف و تمجید کرده است. اما آیا این موارد دلیل خوشحالی روس‏ هاست؟ ممکن است چنین مواضعی از سوی رئیس جمهوری منتخب آمریکا در خوشحالی روس‏ ها تأثیرگذار بوده، اما به‏ نظر نمی‏ رسد سردمداران روسیه تا این اندازه ساده‏ اندیش باشند و تفاوت مواضع ترامپ به‏ عنوان نامزد انتخاباتی حزب مخالف دولت مستقر، را از سیاست و رویکرد وی در قامت رئیس جمهوری ایالات متحده درک نکنند. نمونه بارز آن نیز موضع‏ گیری‏ های پوتین و لاوروف بعد از پیروزی ترامپ است، که با وجود اظهار تمایل به همکاری با آمریکا بر اساس اصول برابری و احترام متقابل، به دشواری مسیر بهبود روابط دو کشور اشاره کرده ‏اند. پس موضوع چیست و واقعاً چرا روس‏ ها خوشحال هستند؟ به ‏نظر می‏رسد دو دلیل اساسی برای حمایت روس‏ها از ترامپ و خوشحالی آن‏ها از پیروزی وی وجود دارد.

ریشه دلیل اول را باید در حمایت اولیه روسیه از ترامپ جستجو کرد. روس ‏ها در طول کارزار انتخاباتی آمریکا، به ‏رغم سیاست اعلامی خود، در عمل کاملاً طرفدار ترامپ بودند؛ چون او در قامت یک ساختارشکن ظاهر شد، که به گمان خود، علیه تشکیلات سیاسی فاسد آمریکا قیام کرده است؛ همان تشکیلاتی که رهبرانش و از جمله شخص هیلاری کلینتون، به‏ عنوان وزیر خارجه وقت آمریکا، پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۲ در روسیه، از مخالفان پوتین حمایت کرد (یا از نظر نخبگان حاکم روس، تشکیلاتی که معترضان روسی را علیه پوتین به خیابان‏ ها کشاند). روس‏ ها مانند دیگران معتقد بودند ترامپ شکست می‏ خورد و هیلاری کلینتون برنده انتخابات آمریکا خواهد شد. به همین دلیل، آن‏ها از ترامپ در رسانه‏ ها و افکار عمومی روسیه قهرمانی ساختند، که به دلیل مخالفتش با تشکیلات سیاسی فاسد آمریکا، به‏ رغم حمایت عمومی از وی، به او اجازه داده نخواهد شد رئیس جمهور آمریکا شود و با هر ابزاری از جمله تقلب، جلوی ورود او به کاخ سفید گرفته خواهد شد.

همه این موارد و برنامه‏ ها کارکرد داخلی داشت و در واقع، حکومت روسیه و بویژه الیگارشی حاکم بر سیاست و اقتصاد آن، می‏خواست با استفاده از آن‏ها، هم برخی از مسائل گذشته و حال مرتبط با خود را برای افکار عمومی داخل توجیه کند (از جمله اتهاماتی مانند فساد، تقلب و مهندسی انتخابات و…) و هم به تخریب بیشتر چهرۀ رقیب دیرینه خود یعنی آمریکا در افکار عمومی روسیه بپردازد. با این حال و برخلاف انتظار روس‏ها، ترامپ برنده انتخابات شد. در چنین شرایطی، با توجه به قهرمان‏ سازی صورت گرفته از ترامپ در رسانه‏ ها و افکار عمومی، آنها این پیروزی را جشن‏ گرفتند. اگر در دولت ترامپ، آمریکا بر روسیه سخت بگیرد و تنش‏ ها میان دو کشور باقی بماند یا افزایش یابد، پاسخ حکومت روسیه به افکار عمومی مقداری دشوار خواهد بود.

با این حال و حتی اگر ترامپ در رویکرد آمریکا نسبت به روسیه تغییری ایجاد نکند، به‏ نظر می‏رسد باز هم الیگارشی روسیه احساس می‏ کند از اینکه در مورد پیروزی ترامپ خوشحال بوده و آن را جشن گرفته، ضرر نکرده‏ است، چرا؟ چون روس‏ ها فکر می‏ کنند با ریاست جمهوری ترامپ: اولاً، نفوذ آمریکا در جهان کاهش خواهد یافت، چون هم خود ترامپ انزواطلب است و هم اقدامات وی باعث رنجش دوستان و متحدان آمریکا می‏ شود و آن‏ها را از این کشور دور می‏ کند؛ ثانیاً، ترامپ نمی‏ تواند علیه روسیه اجماع ایجاد کند؛ آن‏گونه که اوباما در مسئلۀ اوکراین ایجاد کرد یا آن‏گونه که کلینتون در صورت پیروزی بر ترامپ، می‏ توانست ایجاد کند. آن‏ها تجربه دوران جورج بوش پسر و اوباما را در قضایای گرجستان و اوکراین با هم مقایسه می‏ کنند. در مسئلۀ گرجستان، دولت نومحافظه‏ کار بوش هرچند سر و صدای زیادی کرد، اما در عمل هیچ اقدامی علیه روسیه صورت نداد، در حالی که در قضیه اوکراین، اوباما زیاد سر و صدا نکرد، اما با ایجاد اجماع بین‏ المللی علیه روسیه و اعمال تحریم‏ علیه بخش‏ های مهمی از اقتصاد و صنایع نظامی این کشور، مسکو را در انزوا و شرایط بسیار دشواری قرار داد. ثالثاً، ترامپ که در سیاست خارجی از «استراتژی» به جای «ایدئولوژی» سخن می‏ گوید، نسبت به کلینتون، که یک بین‏ الملل‏ گرای لیبرال است و به‏ شدت طرفدار رویکرد مداخله‏ گرایی است، از هر جهت برای روسیه بهتر است.

روسیه  به‏ دلیل مشکلات ناشی از فشار تحریم ‏ها و محدودیت‏های آمریکا و متحدانش و همچنین کاهش قیمت نفت به‏ عنوان مهم‏ترین منبع درآمدش، در چند سال گذشته به دردسر افتاده‏ است. تولید ناخالص داخلی‏ آن به ‏شدت تنزل یافته است (از ۲۳۱/۲ تریلیون دلار در ۲۰۱۳ به ۳۲۶/۱ تریلیون دلار در ۲۰۱۵ طبق برآورد بانک جهانی)؛ ارزش پول ملی‏ اش شدیداً پایین آمده و سطح درآمد و رفاه مردم‏ این کشور کاهش یافته است. اخیراً وزارت توسعۀ اقتصادی روسیه اعلام کرده است که در صورت تداوم وضع موجود، تا ۲۰۳۵ اقتصاد این کشور در رکود خواهد بود. علاوه بر این، روسیه درگیر دو بحران در اوکراین و سوریه شده‏ است. اوکراین، به‏ عنوان یکی از محدود متحدان سابق روسیه که برای این کشور ارزش استراتژیک دارد، نه تنها از محور مسکو خارج شده است، بلکه هم‏ اکنون روسیه را بزرگ‏ترین تهدید امنیت ملی خود معرفی می‏ کند و حکومت سوریه، به‏ عنوان تنها متحد روسیه در خارج از منطقه «خارج نزدیک» نیز با بحران بسیار پیچیده‏ ای روبروست.

با این مشکلات و دورنمای مبهم آن‏ها، کرملین فکر می‏ کند با کارت ترامپ می‏ تواند در شرایط موجود تغییراتی ایجاد کند و فرصت‏هایی برای برون‏ رفت از وضع کنونی و اجرای برخی از سیاست‏های مطلوب خود در سطوح داخلی، منطقه‏ ای و جهانی به‏ دست آورد. در صورتی که ترامپ انزواطلبی پیشه نماید و از تعهدات آمریکا در جهان به‏ طور قابل‏ توجهی عقب‏ نشینی کند، یا رویکرد یکجانبه ‏گرایانه‏ ای به سبک نومحافظه‏ کاران در دولت جورج بوش در پیش بگیرد، کرملین فرصت بی‏نظیری برای احیای خود پیدا خواهد کرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا